به باغ زیبا خوش آمدید
امام مهدی (عج)
او نگران ما بود و خدا را از خود خدا برای ماگدایی میکرد
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 18:20 ::  نويسنده : نیلوفر

به نام خداوند جان و خرد

رفتم به باغی چه سرسبز و خوش آب و رنگ بود پر از حس زیبایی در فضا پخش بود نسیمی دل انگیزی در بیشه درختان پیچیده بود گل ها به گونه ای در نسیم طنازی میکردند گفتم وای باید صاحب این باغ یاباغبان آدم خوشبختی باشد یا یکی از بهترین ها باشد کمی صدایم را بالا بردم و گفتم: باغبان ؟؟؟؟؟؟؟

صدایی نیامد فریادی دیگر زدم آهای باغبان ؟ کسی این جا نیست ؟

صدای پایی میامد سرم را برگرداندم تا نگاهش کنم اما دیدم مردی رنجور است ولی بادست های خونین دیدم خاری در دستش فرو رفته به چه بزرگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خون بی وقفه میچیکد همیشه از دیدن خون بیزار بودم با دیدن آن چشمانم سیاهی رفت و دیگر هیچ نفمیدم

کمی گذشت چشمانم را باز کردم زیر یک درخت بودم باغبان کنارم بود اول به دستانش نگاه کردم دیدم با یک دستمال خیلی کهنه آن را بسته است اما دستمال قرمز است بلند شدم و نشستم و با شرمندگی گفتم معذرت میخوام من با دیدن خون اینجوری میشم منو ببخشید من متاسفم بی اجازه وارد باغ شدم این قدر محسور کننده است که مسخش شدم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم و وارد شدم

- خوش اومدی الان مهمون منی

-دستتون درد میکنه؟ خیلی خون میومد!!!!!!!!!

باغبان قه قه ای بلند سر داد و گفت نه درد نبود اون جراحت نشان خوشبختی من بود

-من منظوری نداشتم من نگران حالتون هستم باید به دکتر نشون بدید اگه یه موقع میکروب وارد شده باشه چی؟؟؟؟؟

-نه شوخی نبود بلکه حقیقت رو گفتم من باغبان خوشبختی هستم این جراحت رمز خوشبختی من هستش

-چرا؟؟؟؟؟؟؟

- وقتی خار به این بزرگی دست منو مجروح میکنه یعنی ببین که گل من اینقدر بزرگ شده که یه همچین خار به این بزرگی از اون گل رشد کرده که میتونه از خودش محافظت کنه میبینی این نشون میده که زحمات من جواب داده و گل ها همگی شون بزرگ شده اند پس لطفا بخند چون من دارم جواب زحماتم رو میگیرم

-واقعا که احسنت باغی به این زیبایی باید هم باغبانی به این با بصیرتی داشته باشه این مدلی فکر نکرده بودم حرفتون هیچ وقت یادم نمیره

-این میدونی یعنی چی؟ یعنی اینکه در بدترین شرایط همیشه یادت نره همیشه همیشه همیشه کمال رو ببین اگه همه جا تاریکه آورنده نور باش اگه همه وامانده اند راهنما باش

-هر چی بود شما گفتی نمیدونم چی بگم راستش من مادربزرگی داشتم که خدا رحمتش کنه ولی همیشه به من میگفت: هر اتفاقی میافته بدون دلیلی داره خدا از رنج بردن تو لذت نمیبره بلکه داره یه کارایی برات میکنه بهم میگفت: اگه یه پروانه بخواد از پیله اش بیرون بیاد همش تقلا میکنه خیلی رنج میبره تا بیرون بیاد که اگه ببینی دلت میسوزه ولی اون همه تقلا کردنش باعث میشه که ماده ای ترشح کنه که بالهاش باز شه تا پرواز کنه که داستان پروانه شبیه داستان ماست که تا این دغدغه ها نباشه پروازی در کار نیست پروازی رو به ربوبیت به سمت حضرت دوست

-خدابیامرزدش و قرین رحمت الهی بشه حرف خوبی میزد خب کافیه این چهره نگرانت رو جمع کن نمیخوای از گشتن با من در این باغ لذت ببری

-بله میخوام همه جای این رو ببینم

--پس غم رواز دلت و چهره ات پاک کن و با دلی شاد و لبی خندان پا به شگفتی ها بزار این جا کره زمین خداست و اینجا هم قسمتی هم از زمین خدا

 

عزیزانم باغ و باغبان استعاره از زندگی خودمان بود بیایید پرواز کنیم .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

سلام دل یارم میخواهد تا همه به هم بگویند دوستت دارم محبت ها کم رنگ شده آی آدما ها به خو دبیایید ما یک واحدیم مال یک خداییم بیایید به هم بگویییم دوستت داریم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام مهدی (عج) و آدرس asrekhorshid.Loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان